یادمه دوره راهنمایی یه نمایش بازی کردیم یعنی اینقدرررر کوتاه بود که معاون گفته بود من یسر رفتم تو دفتر و برگشتم دیدم تموم شده!!!! جریان نمایش هم در مورد ازارهای خیابونی بود خلاصش اینه من و یکی از بچهها ماسک ترسناک میمون زدیم که جواب دندان شکن به پسرای مزاحم خیابونی بدیمهاهاها یادمه کل جمعیت تماشاچی بچههای مراسم جشن رفتن رو هوا هم خیلی ترسیده بودن هم غش غش میخندیدن...
ساعت های قیامتی بازدید : 302
شنبه 16 آبان 1399 زمان : 9:37